از حساب و کتاب بازار عشق هيچگاه سر در نياوردم
و هنوز نمي دانم چگونه مي شود هربار که تو بي دليل ترکم مي کني
من بدهکارت مي شوم . . .
.
هميشه سکوتم به معناي پيروزي نيست ، گاهي سکوت ميکنم تا بفهمي چه بي صدا باختي . . .
مشکل از تو نبود
از من بود
با کسي حرف ميزدم
که سمعک هايش را
پيش ديگري جا گذاشته بود . . .
دست از سرم بردار برو / ندارم حوصله ي اين حرفارو
همه يادگاريات بخوره تو سرت / نه خودتو ميخوام نه دردسرت !
من از عشق گفتم
تو مدل ماشينم را پرسيدي
من از محبت گفتم
تو محل زندگيم را پرسيدي
من از دوست داشتن گفتم
تو وضعيت حسابِ بانکيم را جويا شدي
من از ارزش ها گفتم،ارزش هايي که قيمت ندارند،امّا تو
تو قيمت ارزش ها را با اهن و کاغذ برابر کردي . . .
من شمع جان گدازم ، تو صبح جان فزايي / سوزم گرت نبينم ، ميرم چو رخ نمايي نزديک اين چنينم ، دور آن چنان که گفتم / نه تاب وصل دارم ، نه طاقت جدايي . .
. خودش اول نگاهم کرد خدايا / به صد خواهش صدايم کرد خدايا گناه اين جدايي گردن اوست / که او آخر رهايم کرد خدايا . .
. يک دو سه را شمردم تک تک / آهسته به دنبال تو رفتم با شک وقتي بزرگ شدم فهميدم / تمرين جداييست قايم باشک ! . .
سلام مطالب وبت خيلي قشنگه دوست داشتي به وب منم سربزن البته ي وب جديدم دارم درست ميکنم که آدرسش اول آدرس ايميلمه اونم تو بلاگفاست چيززيادي نداره هنوز.....بازم ممنونم مطالبت عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااليه
ياعلي
نميتونم ببخشم …
بخشيدن بايد از ته دل باشه ..
دل من شکسته ديگه سرو ته نداره …