وقتی شباهنگام که در بسترهستم و به ستارگان نگاه میکنم و خیره می شوم. گمان می کنم که در میان ستارگان عشق جای داری.
دوست دارم قطره اشکی باشم که از چشمان مروارید گونه ی تو سرازیر شده و گونه هایت را نوازش کنم و وقت عبور از لبانت بوسه ی گل محبت را بفشارم .
لحظه ی زندگی من بدون تو ماننده شمع افروخته ای هستم که در میان وزش باد قرار گرفتم و هرلحظه وزش باد به نیستی می گراید ، یا مانند قطره اشک عاشقی هستم که بر روی شوره زار چکیده ام و نور و حرارت خورشید که آنرا به نیستی می گراید .
بیا که بدون تو دریای قلبم ساحل ندارد ، زندگی فقط با تو بودن را دوست دارم...